مشکل ما این است که مسئولین قرآنی ما قرآنی نیستند هر چند که بعضاً روحانی هستند!
این چه وضعیتی است که فردی که تخصص کافی در زمینه فعالیتهای قرآنی ندارد (و بعضاً دیده شده حتی توانایی قرائت صحیح قرآن را هم ندارد!)؛ به ایشان صرف اینکه ملبس به لباس روحانیت است، مسئولیتهای بالای قرآنی میدهند؛ و همین افراد موجب معضلات عدیده قرآنی در جامعه شده و میشوند؟! (البته وقتی فردی همچون حسن روحانی فرصت رئیس جمهور شدن مییابد، توقعی از مسئولین قرآنی نیست و باید فاتحه فعالان قرآنی و قرآنی شدن نظام اسلامی را خواند)
بجای تلف کردن هزینه های میلیاردی برای اجرای طرح های آبکی و دادن رانتهای قرآنی به برخی سودجویان، که مثلاً در مدارس، بالاجبار دانشآموزان جزء 30 را حفظ کنند؛ این بودجههای بیزبان را به اشتغال و معیشت فعالین قرآنی دهید تا آنها هم بتوانند در جامعه کمی نفس بکشند!
وقتی دانش آموزان میبینند که حافظان کل که تمام 30 جزء قرآن را حفظند، جایگاه اجتماعی و اقتصادی مناسبی ندارند، چه انگیزهای برای حفظ یک جزء خواهند داشت؟!
مثلاً به چه اشکالی دارد که حوزه علمیه و یا خود حکومت به حافظان و فعالان قرآنی به صورت ماهیانه حداقل معیشت (به اندازه یک کارگر) را به عنوان شهریه بپردازد؛ تا این عزیزان دغدغهای جز فعالیتهای فرهنگی و قرآنی نداشته باشند؟ ضمن اینکه این از سنت معصومین (ع) است که به حافظان قرآن از بیت المال مسلمین به صورت نجومی می بخشیدند (امیرالمومنین(ع) سالانه دویست دینار معادل بیش از 950 میلیون تومان در سال 1400) و آنها را در رده های بالای حکومتی و نظامی قرار می دادند! چرا که هیچ کس به اندازه این انوار الهی به اهمیت جایگاه حاملان قرآن عنایت ندارد.
النّاسُ عَلی دینِ مُلوکِهم ...
در مملکتی که استاد پرهیزکارها، استاد دباغها و ... چندان جایگاهی ندارند، معلوم است که سلبریتیها و خودنماهای منافق و افراد نااهل الگوی مردم و جوانان میشوند؛ و کسی برای فعالان قرآنی تره هم خرد نمیکند! و اگر این پولهایی که از بیت المال به برخی از منحرفین اهل ورزش و هنر میدهند به فعالان قرآنی و فرهنگی میدادند قطعاً در امور عام المنفعه و خداپسند هزینه میشد.
بنده بیش از 10 سال است که قصد راه اندازی موسسه ای قرآنی در یک شهرستان محروم را دارم که متأسفانه به چه کنم افتادهام و وضعیت مجموعههای فرهنگی و قرآنی نیز بهتر از این نیست!
در دولت آقای روحانی هم که علی برکت الله رو به فنا هستیم! ( اجرای طرح هایی همچون سند خائنانه2030)
خلاصه اینکه 0/06 درصد حافظ قرآن (کمتر از یک درصد) برای یک مملکت شیعی خجالت آور است.
البته با توجه به این که بیش از 80 درصد حافظان قرآن را بانوان مکرمه تشکیل میدهند، آمار حافظان مرد اصلاً عدد قابل ذکری نیست چرا که پرداختن به حفظ قرآن به صورت رایگان و فی سبیلالله، برای مردان موجب دوری از اشتغال و معیشت است و جز افرادی که به لحاظ معیشتی از استغنای کافی برخوردارند، کسی قادر به انجام فعالیت مستمر و پربازده در این حوزه نیست؛ و بارها مشاهده شده مردان مستعد و با انگیزهای که به خاطر مشکلات معیشتی دچار دلسردی و پرداختن به مشاغل دیگر شدهاند و جامعه قرآنی از خدمات آنان محروم شده است.
با توجه به اینکه ما حدود یک میلیون حقوق بگیر فقط در آموزش و پرورش داریم؛ و آمار حافظان مرد کمتر از 1000 نفر است؛ چه میشود که حکومت به اندازه یک معلم معمولی (معلم ورزش!) به این تعداد معدود از حافظان قرآن حقوق ماهیانه دهد تا چندین برابر یک معلم قرآن در آموزش و پرورش بازده هی و بهرهوری در عرصه آموزش قرآن داشته باشیم؟! البته اگر آمار حقوق بگیران وزارت بهداشت، بانکها و سایر ارگانهای دولتی و نیروهای مسلح و حتی بیمه و مستمری بازنشستهها را در نظر بگیریم پرداخت شهریه و حداقل معیشت به این تعداد اندک فعال قرآنی و فرهنگی، به هیچ وجه مشکلی برای حاکمیت و مسئولین ایجاد نمیکند؛ و این نوع ولنگاری و رهاشدگی جامعه قرآنی و فرهنگی کشور، نشان از کملطفی و کمتوجهی مسئولین و حاکمیت به مقوله قرآن و فرهنگ اسلامی است.
به عنوان مثال خود نویسنده تا زمانی که دیپلم گرفته قادر به خواندن قرآن آن هم به صورت ساده نبوده است؛ ولی با شرکت در دوره یکساله حفظ قرآن نه تنها قرائت تخصصی و حفظ قرآن را فرا گرفته؛ بلکه با ترجمه و تفسیر کل قرآن آشنا شده و این است فرق بین معلم قرآن در آموزش و پرورش و مربی قرآن و فعال قرآنی در موسسات قرآنی!
در هر صورت تأمین معیشت تعداد اندکی حافظ و فعال قرآنی بودجه چندانی نمیخواهد؛ که آقایان دائم به بهانههای واهی از زیر بار آن شانه خالی میکنند و برای پرداخت آن عزاداری و (ننه من غریبم بازی!) در میآورند؛ و سالیان متمادی این قشر ارزشی را از حداقل نیازهای انسانی و اجتماعی محروم نگه داشتهاند.